دل نوشته های زیبا
بهترین راه برای جمع کردن نمکی که رو فرش ریخته اینه که همه یهویی ها خوبن : نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند! شــبا وقـــتی که بیــداری .. خــــــدا هـــم با تو بیداره آری دوستی دو نیمه دارد نیمی از آن عشقی است که دل تو را بیقرار کرده است و نیمی دیگر آن محبتی است که در دل من می تپد لحــظاتی هست ، کــه هیچ چیـــز این زندگــــی قانعت نمی کنه... و تو نیـــاز به کمـــی مردن داری !... من ... این روزهـــا ... صـــدای ثانیــه ثانیـــه ..... فرامـوش شدنــم را میشنـــوم ...! حالمان بد نیست کم غم می خوریم/کم که نه ! هر روز کم کم می خوریم آب می خواهم سرابم می دهند / عشق می ورزم عذابم می دهند خود نمی دانم کجا رفتم به خواب / از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟؟؟؟؟؟؟؟ خنجری بر قلب بیمارم زدند / بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست / از غم نامردمی پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد / یک شبه بیداد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام / تیشه زد بر ریشه اندیشه ام عشق اگر این است مرتد می شوم / خوب اگر این است من بد می شوم
بس کن ای دل، نابسامانی بس است / کافرم دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سر در گم شدم / عاقبت آلوده مردم شدم بعد از این با بی کسی خو می کنم / هرچه در دل داشتم رو می کنم نیستم از مردم خنجر به دست / بت پرستم بت پرستم بت پرست بت پرستم بت پرستی کار ماست / چشم مستی تحفه ی بازار ماست درد می بارد چو لب تر می کنم / طالعم شوم است باور میکنم من که با دریا تلاطم کرده ام / راه دریا را چرا گم کرده ام ؟؟؟ قفل غم بر درب سلولم مزن / من خودم خوشباورم گولم مزن من نمی گویم که با من یار باش / من نمی گویم مرا غم خوار باش من نمی گویم ... دگر گفتن بس است / گفتن اما هیچ نشنفتن بس است روزگارت باد شیرین! شاد باش / دست کم یک شب تو هم فرهاد باش آه! در شهر شما یاری نبود / قصه هایم را خریداری نبود !!! وای ! رسم شهرتان بیداد بود / شهرتان از خون ما آباد بود از درو دیوارتان خون می چکد / خون من . فرهاد. مجنون می چکد خسته ام از قصه های شومتان / خسته از همدردی مسمومتان این همه خنجر دل کس خون نشد / این همه لیلی .کسی مجنون نشد آسمان خالی شد از فریادتان / بی ستون در حسرت فرهادتان کوه کندن گر نباشد پیشه ام / بویی از فرهاد دارد تیشه ام عشق از من دور و پایم لنگ بود / قیمتش بسیار و دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود / تیشه گر افتاد دستم بسته بود هیچ کس دست مرا وا کرد ؟ نه! / فکر دست تنگ ما را کرد ؟ نه! هیچ کس از حال ما پرسید ؟ نه! / هیچ کس اندوه ما را دید ؟ نه! هیچ کس اشکی برای ما نریخت / هر که با ما بود از ما میگریخت چند روزی هست حالم دیدنیست / حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بروی زمین زل می زنم / گاه بر حافظ تفائل میزنم حافظ دیووانه فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفت ما ز یاران چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم مینویسم، چون میدانم هیچ گاه نوشتههایم را نمیخوانی، حرف نمیزنم، چون میدانم هیچ گاه حرفهایم را نمیفهمی، نگاهت نمیکنم، چون تو اصلا نگاهم را نمیبینی، صدایت نمیزنم، زیرا اشکهای من برای تو بیفایده است، فقط میخندم، چون تو در هر صورت میگویی من دیوانهام عجيب است حتي رفتگر هم با نفرت نگاهم مي كند!!! انگار ريختن برگها هم تقصير من است!!! دلــــم بالــکنی می خواهـــد رو به شهـــر و کمی بـاد خنکــــ و تاریکـــــی یکــــ فنجان بــزرگــــ قهوه یکـــ جرعه تــــ♥ــــو یکــــ جرعه من و سـکوتـــی که در آن دو نگـــاه گـــره خـــورده باشـــد بی کلام میدانی...!؟ دلــــم یک "من" می خواهــد بـــرای تـــــــو... و یک "تــــــــو" تـــا ابــــد بــرای من ...
هـَـمـین ڪـﮧمــیـام بـــﮧ خـودَم بـگَـم مَــن چــقَــد خــوشــحــالَــم غـَـلـَـط اضــافــی نــکـن درسته که یه روزی فراموش می کنی و یه روز دیگه فراموش می شی ولی اینو بدون فراموش شدگان هرگز فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند هیچگاه نگذار در کوهپایه های عشق کسی دستت را بگیرد که احساس میکنی در ارتفاعات هستی گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! &&&&&&& &&&&&&& گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن... &&&&&&& &&&&&&& &&&&&&& &&&&&&& دارم سعی می کنم همرنگ جماعت شوم، &&&&&&& &&&&&&& &&&&&&& &&&&&&& گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ &&&&&&& &&&&&&& چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی که از کنارم گذشتی و حتی یک بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی پرسید : چرا ناراحتی ؟ میشه تنهایی بازی کرد میشه تنهایی خندید میشه تنهایی سفرکرد ولی خیلی سخته تنهای رو تنهایی تحمل کرد...! ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی. برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخه راهی را که باید بروی خیلی طولانی است خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران و سنگلاخ های برف گیر است. ز من گریزان شو کویرم من ، بیابانم طوفانِ شن می ریزد از صحرایِ دستانم برگرد! ضایع می کنی در من طلوعت را خورشیدکم، من آسمانی رو به پایانم! در خاطراتم سالها یک مرد می سوزد این سالها می سوزم و خاموش می مانم از عشق چیزی را که می دانم ، نمی بینم از زندگی آن را که می بینم ، نمی دانم! درمانده ام که چشمهایم را بگیرم یا - با دستهایم رویِ دنیا را بپوشانم
بیهوده می کوشی که برگردانی ام با عشق داستان آینده ی یک دختر بچه ی خیابونی تو شهر بازی یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ازم بخر!! نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا...اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت میدم… بهش گفتم اسمت چیه…؟ فاطمه…بخر دیگه…! کلاس چندمی فاطمه…؟ میرم چهارم…اگه نمی خری برم.. می خرم ازت صبر کن دوستامم بیان همشو ازت میخریم مامان و بابات کجان فاطمه؟؟ بابام مرده…مامانمم مریضه…من و داداشم لواشک می فروشیم دوستام همه رسیدند همه ازش لواشک خریدند خیلی خوشحال شده بود…می خندید…از یه طرف دلم سوخت که ما کجاییم و این کجا…از یه طرف هم خوشحال بودم که امشب با دوستام تونستیم دلشو شاد کنیم فاطمه میذاری ازت یه عکس بگیرم؟ باشه فقط ۳ تا باشه اگه ۵۰۰ تومن بدی مقنعمو هم بر میدارم ! فاطمههههههههههههههههه…دیگه این حرف و نزن! خیلی ناراحت شدم ازت سریع کوله پشتیشو برداشت و رفت…وقتی داشت می رفت.نگاش می کردم …نه به الانش…نه به ظاهرش …به آینده ایی که در انتظار این دختره نگاه میکردم…و ما باید فقط نگاه کنیم..فقط نگاه...فقط نگاه...
آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ، شیطان دچار درد شدید در سر میشود و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود.. و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟ و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید این پیام را به دیگران ارسال کنید ، شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟ فریب شیطان را نخور!!!!! پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید و توی وبهاتون بذارید همه چیز و همه کس را دوست بدار ،اما به هیچ کس و هیچ چیز دل نسپار. ............ عشق مانند هوا همه جا جاریست،تو نفسهایت را قدری جانانه بکش. ................ تمام محبت های خود را به پای دوست بریز ولی به او اطمینان نکن................. زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع! شيطان می گوید: گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم... تمام می شود... بالاخره تمام می شود...!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
... .
.
.
.
با دست بزنی پخشش کنی :d
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سورپرایز کردن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست داشتن
یهویی عاشق شدن
اما امان از یهویی رفتن !!!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!
تا وقـــــتی که نــخوابی تو .. ازت چـــــش ور نمیداره
خـــدا میبـــینه حالــت رو .. خدا میـــدونه حسـت رو
از اون بالا میــــــــــاد پایین .. خدا مـــیگیره دستت رو
خدا میــــدونه تــــو قلبت .. چه اندازه تــــــو غم داری
خدا میـــدونه تــــــــــو دنیا .. چه چیزی رو تو کم داری
خدا نزدیک قلب توســـــت .. با یک آغــــــــوش وا کرده
نذار پلکاتــــو روی هم .. اگـــــه قلبت پـــــره درده
خدا رو میشه حسش کرد .. توی هر حالی که باشی
فقـــــــــط باید تو با یادش .. توی هر لحظه همراه شی
هـَـمــﮧ چـیــز آرومــﮧ...
یــﮧ حــس دَرونــی بــهم مــیــگـــﮧ...
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ... ؟!
اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....
آهای جماعت...
میشود کمکم کنید؟؟؟؟؟؟
شما دقیقا چه رنگی هستید؟!
می گوید: کلمات گـــــــــــاهی بار معنایی خود را از دست می دهند ...
این روزها " دوستـــــت دارم " ها دیگر قلــــــب کســـی را به تپش وا نمیدارد !
و گونه کسی را سرخ نمیکند !
می گویـــــــــم : مشکل از دوست داشتن نیست مشکل از تکـــــــــرار است !.
آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد
گفتم : چون از بد روزگار به پست آدم نا سپاسی خوردم .
گفت : نگران نباش ، مسیر رو درست اومدی ، اینجا دنیاست
مگر نشنیدی که : " دنیا همیشه جائیه که نجیب و نانجیب به هم می خورن "
قرار به موندن نیست
نه برای تو و نه حتی برای اون !
غصه نخور ...
در ذهن به جز "تو" آفریدن ممنوع!
غیر از "تو" ورود دیگران در قلبم ...
عمراً... ابداً... هیچ... اکیداً
ممنوع
1. کسي که اذان را بشنود و به نماز نرود پدر من است
2. کسي که اسراف مي کند برادر من است
3. کسي که پيش از امام به رکوع و کسي که بدون بسم الله شروع به نان خوردن مي کند اولاد من است
4. کسي که اين گفتار من را به کسي مي گويد دشمن من است و کسي که نميگويد دوست من است.
Power By:
LoxBlog.Com |